دره من چه سرسبز بود. فیلمی تاثیرگذار ساخته شده در سال ۱۹۴۱ میلادی توسط جان فورد. یه مدتی بود که قید فیلم دیدن رو زده بودم، اما به این نتیجه رسیدم که به سراغ سینمای کلاسیک برم و باید بگم تجربه واقعا خوبی بوده. به شما هم توصیه میکنم یه سری به فیلمهای هیچکاک و وایلدر بزنید حتما. این فیلم در مورد یه پسربچهایه که کوچیکترین عضو از یک خانواده معدنچی در یک روستای کوچک داخل ولزه که پدر و برادرهای اون همه در معدن زغالسنگ نزدیک روستا کار میکنن و داستان رو از نگاه هیو کوچک و تغییرات داخل زندگی و خانوادهاش در گذر زمان بیان میکنه. از ازدواج برادر بزرگترش گرفته تا آمدن یک کشیش جدید به روستای آنها و تاثیرات صنعتیتر شدن روستا به مرور زمان و مشکلات با اتحادیه کارکنان در معدن که به مدتی موجب دشمنی مردم با خانواده مورگان که همان خانواده اصلی داستان هستند میشه. این فیلم به زیبایی بالا و پایینهای زندگی و نوستالژیهایی که هر کس از دوران کودکیش داره رو به تصویر میکشه و تغییراتی که باعث شدن اون خاطرات دیگه قابل زندگی کردن نباشه و روابط انسانی و مهر رو به مرور کمتر میکنه اما در عین حال سودو رفاه هم به ارمغان میاره و به طور کلی نمیشه از به وقوع پیوستنش جلوگیری کرد. اما خارج از بحث فلسفی و هنری قضیه این فیلم بسیار سرگرم کنندهاس از صحنههای آوازخوانی و کمیک اش گرفته تا بخشهای عاشقانه و دیالوگها خیلی انسان رو جذب میکنه. بنظرم واقعا فیلم حال خوب کنیه که ارزش دیدن رو داره.